وحدت موضوعی از نگاه سید قطب در فی ظلال القرآن

پدیدآورسیدمحمدباقر حجتیکرم سیاوشی

نشریهپژوهش دینی

شماره نشریه9

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 1491 بازدید
وحدت موضوعی از نگاه سید قطب در فی ظلال القرآن

سید محمد باقر حجتی - کرم سیاوشی
چکیده :

بحث ارتباط و پیوستگى موضوعى آیات درون یک سوره، یکى از مباحث ارجمند قرآنى است.از این رو، همواره برخى از مفسران و عالمان علوم قرآن در صدد بر آمده، تا نشان دهند، على رغم تشویش نمایان، بین این آیات، به طور کامل و به طرز شگفتى انسجام، وحدت و پیوستگى وجود دارد؛لذا شبهات مطرح شده پیرامون ترتیب و تنظیم آیات سست و نااستوار است.سیّد قطب، صاحب تفسیرفى ظلال القرآندر این رابطه، کار سترگ و کوشش‏هاى قابل توجهى به انجام رسانده است.تا آنجا که وحدت موضوعى در سور قرآن، یکى از أساسى‏ترین مبانى تفسیرى وى محسوب مى‏شود، که به صورتى گسترده و منظم، و به طرزى جالب و هوشمندانه، در این تفسیر ارائه شده است.این مقاله بر آنست تا هم به جهت أهمیت این بحث، و هم به لحاظ محوریت و گستردگى آن در تفسیرفى ظلال القرآنچگونگى طرح و ارائه‏ى آن در این تفسیر را، بررسى و تبیین نماید.

کلمات کلیدی :

وحدت موضوعى، تناسب معنایى، آیات در سور، ترتیب آیات، سیّد قطب، فى ظلال القرآن

طرح مساله:

جهت پرداختن به موضوع مقاله درک چند مقدمه ضرورى است که به ترتیب ارائه مى‏شود.
(1)-استاد ممتاز دانشگاه تهران
(2)-دانشجوى دوره دکترى دانشگاه تربیت مدرّس

1-وحدت موضوعى چیست؟

وحدت موضوعىبدین معناست که هر سوره یک یا چند محور موضوعى محدود و کلّى دارد که تمام آیات سوره به گونه‏اى منشوروار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکت‏اند.برخى آن را گونه‏اى از تفسیر موضوعى مى‏دانند که به دنبال هدف أساسى سوره است؛و این هدف أساسى، همان محور موضوعى سوره مى‏باشد.در این روش، پژوهشگر ابتداء هدف أساسى یا أهداف أصلى سوره را باز مى‏یابد، آنگاه به بررسى اسباب نزول سوره یا آیاتی که موضوع أساسى سوره را مطرح مى‏کنند، مى‏پردازد؛سپس به ترتیب نزول سوره در میان سور مکى و مدنى مى‏نگرد؛و در مرحله‏ى بعد به بررسى اسلوب‏هاى قرآنى در عرضه‏ى آن موضوع و تناسب‏هاى موجود در بخش‏هاى مختلف سوره، أقدام مى‏نماید.(مصطفى مسلم، 29)
بنابر این، مى‏توان گفت:این شیوه نگاهى بسیار ارجمند به سور قرآن است که در صدد است-در وراى پراکندگى ظاهرى میان مباحث و موضوعات یک سوره، و أحیانا على رغم اختلاف زمانى در نزول آیات آن، موضوعى واحد یا محورى مشترک براى آن موضوعات و مباحث، جستجو کند، و ارتباطى مقبول و انسجامى درخور، بین آیات هر سوره بیابد(ر.ک:محمود حجازى، 24، 52، 53، 112)؛چه یکى از شرایط نیکوترین سخن بودن قرآن 1 ، آنست که داراى بهترین ترتیب باشد، و داشتن این ویژگى مستلزم، وجود حداکثر ارتباط ممکن میان آیات آن است (همامى، 23)؛در این رابطه، فخر رازى معتقد است:«اگر پیوستگى و نظم هماهنگ میان آیات یک سوره نشان داده شود، غیر بشرى بودن قرآن اثبات مى‏گردد؛زیرا وجود ارتباط در بین آیات کتابى که در مدّت بیست و اندى سال و در مناسبت‏هاى (1)-اشاره دارد به آیه‏ى شریفه‏ى:«الله نزّل احسن الحدیث کتابا...»الزمر، 23.
مختلف فرود آمده، نشانگر الهى بودن آنست.»(همو، 2/13).

2-بستر و پایه وحدت موضوعى

مهمترین دلیل و پشتوانه‏ى پذیرشوحدت موضوعىاعتقاد به توفیقى و وحیانى بودن ترتیب و تنظیم آیات در درون سوره‏هاى قرآن است.
اکثر عالمان قرآنى از فریقین، بر این نظرند که چینش آیات قرآن در سوره‏ها، نه به اجتهاد و سلیقه‏ى یاران و شاگردان پیامبر(ص)؛بلکه به اشارت و دلالت آن حضرت بوده 1 که او خود نیز از غیب و وحى الهى فرمان مى‏گرفته است؛و روایات متعددى سخن یاد شده را تأیید مى‏کنند(یعقوبى 2/43، طبرسى 2/214، زرکشى 1/237، 238 و 256، سیوطى 1/209-213، سید قطب 1/27 و 554 و 3/1583).

3-پیشینه و ضرورت بحث

نزول آیات قرآن در طول بیش از 20 سال بر اساس حکمت‏ها و انگیزه‏هایى به شکل تدریجى و متناوب صورت گرفته است، که از جمله‏ى این اهداف:تثبیت قلب رسول اکرم(ص)و استوار ساختن و ثبات بخشیدن به موقعیت روحى وى، و تربیت مداوم و مستقیم امت اسلامى در رهگذر زمان و وقوع حوادث و پیش آمدهاست(ر.ک:زرقانى، 1/39-43، مالک بن نبى، 159-161، محمود حجازى، (1)-علماى اهل سنت بر این سخن تقریبا اجماع دارند.ر.ک:(زرکشى 1/38، 237-239، 256 و سیوطى 1، 209-213 و باقلانى 59-60 و زرقانى 1/167-183 و در منابع شیعه ر.ک:خویى 257.ایازى 167-172. همامى، 26 و خامه‏گر 72-81)لیکن تعدادى از عالمان شیعى به واسطه‏ى عدم تناسب ظاهرى برخى آیات به ویژه آیات مربوط به مقامات و فضایل اهل بیت(ع)مانند:المائده 3 و 67.و الاحزاب، 33 و...با آیات قبل و بعد از خود راى به اجتهادى بودن و دخالت صحابه در چینش برخى آیات داده‏اند.ر.ک:(طباطبائى 12، 128 به بعد...، و معرفت، 1/322-337).
79-84).
به واسطه‏ى این نزول تدریجى اینک با سوره‏هایى مواجه هستیم که از یک سو، آیات تشکیل دهنده‏ى آنها به لحاظ زمان نزول گاه چندین سال با یکدیگر فاصله دارند!و از دیگر سو، ناپیوستگى‏هایى در بین آیات در بسیارى از سور، دیده مى‏شود؛این پراکندگى‏هاى ظاهرى و ناپیوستگى‏هاى معنایى و موضوعى، کار را بر بسیارى دشوار کرده، و موجب پیدایش نظریاتى متفاوت در نگرش به سوره‏هاى قرآن گشته است:
عده‏اى که عمدتا خاورشناسان و محققان غربى هستند به غیر وحیانى بودن ترتیب آیات، و اجتهاد و دخالت رأى صحابه در ترتیب و چینش آیات، گرایش یافته‏اند؛و به همین جهت، نسبت‏هاى ناروایى بر قرآن کریم وارد نموده، و آیات موجود در یک سوره را فاقد هرگونه ارتباط و پیوستگى معرفى مى‏کنند(ر.ک: بقاعى، 1/7، زرکشى، 1/37، 38 بى‏آزار شیرازى و حجتى، میثاق در قرآن، 8، خرمشاهى، 9، 17، 13، حسن عباس، 74)و حتى قرآن را کتابى مى‏دانند که شایستگى انتساب به یک نویسنده‏ى بشرى را ندارد، تا چه رسد به آنکه به خداوند نسبت داده شود!!!(ر.ک:ایازى، 25).
این ناپیوستگى‏ها حتى کسانى را به پذیرش تحریف در قرآن، منحرف نموده است.(ر.ک:فقهى‏زاده، 157-156).

4-سیر تحول و پیشرفت بحث وحدت موضوعى

پاسخ طبیعى و معقول برخى از عالمان دینى در برابر این برداشت نادرست، تأمل و تلاش براى یکپارچه و منسجم نشان دادن مباحث و موضوعات در سور قرآن بود.اولین قدم‏ها در این راستا بیشتر براى هماهنگ کردن آیه یا آیاتى بود که با آیات پس و پیش خود، غریب و ناسازگارتر مى‏نمود.با توجه به اسناد قابل دسترسى، ابوبکر نیشابورى(م 324 ه)نخستین فردى است که در مورد وجه تناسب آیات به ظاهر غیر مرتبط، و دیگر انواع مناسبت‏ها، به بررسى جدّى پرداخته است.وى که در بغداد مى‏زیست، از عالمان آن دیار به خاطر ناآگاهى از این دانش خرده مى‏گرفت (زرکشى، 1/36).از مشهورترین عالمانى که پس از وى این بحث را به شکلى برجسته، در آثار خود مطرح نموده‏اند، به ترتیب مى‏توان از:ثعلبى(م 427 ه)در الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، فخر رازى(م 606 ه)درتفسیر الکبیر، بدر الدین زرکشى(م 794 ه)درالبرهان فى علوم القرآن، برهان الدین بقاعى (م 885 ه)درنظم الدرر فى تناسب الآیات و السور، سیوطى(م 911 ه)درمراصد المطالع فى تناسب المقاصد و المطالعو درالإتقان فى علوم القرآنو...نام برد. از آن پس نیز تلاش براى تبیین پیوستگى موضوعى و محتوایى هر یک از سوره‏هاى قرآن هماره مبنا و قاعده‏ى ثابت و گاه گسترده‏ى بیشتر مفسران و قرآن شناسان پسین، به ویژه دوران معاصر بوده و بر همین اساس، نظریات صائب، و آثار ارجمند و قابل توجهى ارائه شده است.
در آغاز قرن چهاردهم هجرى محمد عبده شاگرد نامدار جمال الدین اسد آبادى، در درسهاى تفسیرى خود-که به همت شاگرد گرانقدرش، رشید رضا، گردآورى، و با اضافاتى تفسیرالمنارنام گرفت-بحث وحدت موضوعى در سور قرآن را مطرح مى‏کند؛و بر اساس آن فهم هدف هر سوره را، کمک شایانى براى مفسر مى‏داند تا بتواند به طور دقیق به مقاصد آن پى برد، و به معانى آیه آیه‏هاى آن نزدیک شود(ر.ک:خامه‏گر، 9).شاگرد وى، محمد رشید رضا، هم درین مسیر گام نهاد.علاوه بر آندو، بسیارى از مفسران معاصر نیز از همین روش الهام گرفتند:شیخ احمد مصطفى مراغى درتفسیر المراغى، شیخ محمود شلتوت درتفسیر القرآن الکریم، و الى القرآن الکریم، سعید حوّى درألاساس فى التفسیر، محمد عزّت دروزه درالتفسیر الحدیث، دکتر محمد عبد الله درّاز درالمدخل الى القرآن‏ الکریموالنّبأ العظیم، علامه‏ى طباطبایى در تفسیر گرانسنگالمیزان، دکتر محمد محمود حجازى درالوحدة الموضوعیة فى القرآن الکریموالتفسیر الواضح، دکتر عبد الله محمود شحاته درأهداف سور القرآن و مقاصدهادکتر سید محمد باقر حجتى و دکتر عبد الکریم بى‏آزار شیرازى درتفسیر کاشفومیثاق در قرآنو مؤلف اخیر درقرآن ناطق، عبد العلى بازرگان درنظم قرآنو عالمانى دیگر، همگى بر مبناى وجود پیوستگى و اتصال میان آیات سور قرآن به تفسیر این کتاب عزیز پرداخته، نکات ارزشمندى را ارائه داده‏اند، و صحیفه‏ها از اسرار کتاب شگفت‏انگیز و هدایت‏بخش قرآن سرشار ساخته‏اند.
به نظر مى‏رسد، آنکه بیش از همه، پیوستگى، تناسب و وحدت معنایى آیات را در سور قرآن نمایانده، و توانسته به شکلى منظم و فراگیر به طرح نظریه‏ىوحدت موضوعىو تطبیق دقیق و عمیق آن در همه‏ى سوره‏هاى قرآن کریم بپردازد، مفسر نامدار و اندیشمند قرآنى معاصر، سیّد قطب باشد که در تفسیرفی ظلال القرآنبه این مهم پرداخته است 1 .

5-مخالفت با وحدت موضوعى

این نظریه نه تنها از سوى برخى مفسران و دانشمندان قرآنى مورد پسند و اقبال قرار نگرفت؛بلکه طراحان و مدافعان آن نیز با تعابیر ناپسندى نکوهش شده‏اند!

5-1 شوکانى و عز الدین بن عبد السلام

یکى از سرسخت‏ترین مخالفان این مسأله، شوکانى است؛وى طى گفتارى مبسوط که در ردّ این دیدگاه و سرزنش صاحبان آن، از جمله:بقاعى و پیشینیان وى (1)-در مباحث آتى جایگاه وى در این مورد نمایانده خواهد شد.
آورده معتقد است:نزول قرآن بر حسب حوادث مختلف مى‏باشد، که این وقایع با هم متفاوت و گاهى متناقض‏اند.پس آیات نیز به تبع آن، با هم اختلاف دارند، و سخن گفتن از تناسب آیات موجب مى‏گردد افراد نادان و یا مغرض، تصور کنند که بلاغت و اعجاز قرآن به ظهور این تناسب بستگى دارد، و چنانچه این ظهور را نیابند به عیب‏جویى روى مى‏آورند!(شوکانى، 1/72-73).
عز الدین بن عبد السلام نیز ارتباط میان آیات قرآن در یک سوره را نمى‏پذیرد.از نظر وى گرچه تناسب و ارتباط برقرار کردن بین اجزاى کلام، دانش مفیدى است؛ لکن این مساله در مورد سخنى مطرح مى‏شود که درباره‏ى یک امر متحد و یکپارچه صادر شده باشد و ابتداء و انتهاى آن نیز به هم مرتبط باشد؛اما از آنجا که قرآن در مدت بیست و اندى سال و در مورد احکام مختلف، و با سبب‏هاى گوناگون نازل شده، ربط دادن بخش‏هاى آن به یکدیگر ممکن نمى‏باشد.(سیوطى، 2/343).

5-2-استدلالى دیگر در مخالفت با وحدت موضوعى

برخى براى مخالفت با مساله‏ى تناسب آیات، با اشاره به سامان و چینش غیر منسجم و پراکنده‏ى آیات قرآن، آنرا بسیار مفید و درست در راستاى اهداف هدایتى قرآن بر مى‏شمرند؛لذا مساله‏ى وحدت موضوعى سور را براى قرآن روا نمى‏دانند (خویى، 93).
معتقدان به این دیدگاه هر گونه همسان‏سازى، بین کلام الهى با سبک سخن بشرى را نابجا دانسته، و سبک و اسلوب قرآنى را به دلیل خصوصیاتى که بدانها آراسته است، و تفاوت‏هایى که با سبک‏هاى بشرى دارد، از آن ممتاز مى‏داند.در حقیقت این ایده ناظر به ظاهر حدیث معروف:إن فضل کلام الله على سائر الکلام، کفضل الله على خلقه(متقى هندى، 1/527)مى‏باشد.
بر اساس این دیدگاه، در حقیقت اسلوب قرآن با ویژگى تنوع مطالب و اسلوب، و انتقال از موضوعى به موضوع دیگر، گیرایى، زیبایى، نفوذ و آثار شگفتى بر جاى مى‏گذارد و در دل مؤمنان و حتی غیر مؤمنان شور و نشاطى دیگر مى‏آفریند؛لذا این گسسته نمایى دلیل و توجیه هنرى و تبلیغى دارد و برگرفته از اهداف نزول قرآن و برخاسته از نیازهاى انسان در طى اعصار، و مناسب با شرایط مختلف فرهنگى است و نباید از رهگذر آن نگرانى به دل راه داد!(ایازى، 155-156)از سوى دیگر، سبک قرآن به خطابات ارشادى نزدیک است، و هدف آن ارشاد به راه صحیح است. در خطابات ارشادى چه بسا روى یک مساله‏ى خاص تکیه مى‏شود و شواهد گوناگونى براى اثبات آن ارائه مى‏گردد و به نتیجه مى‏رسد، و گاهى موضوعات مختلف بررسى مى‏شود(گرامى، 24-25).
بدین شکل، حتى تلاشهاى صورت گرفته براى ایجاد نوعى پیوند و انسجام بین مجموعه‏هاى مختلف آیات، اقدام پسندیده و صائبى به نظر نمى‏رسد، و به جایى راه نمى‏برد؛چرا که همین پاشانى و جسته جسته بودن، دلیل اعجاز قرآن است و اقدام براى پیوسته کردن آیات حرکت در جهت خلاف اعجاز آن است. (خرمشاهى، 15).

5-3-پاسخ به دو اشکال فوق

در پاسخ اشکال نخست، مى‏توان گفت:على رغم اختلاف اسباب و عوامل نزول آیات، حتى در قرآن به نوعى همبستگى و پیوستگى اصیل میان آیات آن اشاره شده است.دو آیه‏ى:«کتاب احکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم عزیز»و«قرآنا فرقناه لتقرأه على الناس على مکث»(الاسراء، 106)گویاى این حقیقت است(فخر رازى، جزء 21، ص 418؛زرکشى 1/236-237).همچنین نزول یکباره‏ى همه‏ى آیات قرآن در شب قدر بر طبق دیدگاهى که عدّه‏اى بر آنند(فخر رازى، همانجا)عامل دیگرى جهت تأیید وحدت و انسجام آیات قرآن است؛و چه بسا دستور پیامبر(ص)مبنى بر چینش ویژه‏ى آیات-به شکل کنونى-در راستاى نیل به همین یکپارچگى و پیوند نخستین و أصیل بوده باشد؛چنانکه علامه‏ى طباطبایى در تحلیل حکمت این چینش ویژه معتقد است:«اینکه خداوند یک دسته از آیاتى را جدا از دسته‏ى دیگر قرار داده، و نام سوره بر هر یک آنها نهاده، گواه آنست که یک نوع أنسجام و پیوستگى در میان این دسته از آیات وجود دارد؛که در قسمتى از یک دسته و یا میان یک سوره با سوره‏ى دیگر، آن پیوستگى خاص، وجود ندارد؛لذا أهداف و مقاصد مورد نظر در هر سوره با سوره‏ى دیگر متفاوت است؛و هر سوره براى بیان هدف و مقصد خاصى عرضه شده است که سوره جز با کامل شدن آن هدف و رسیدن به آن مقصد به پایان نمى‏رسد.»(همو، 1/14).
أما در پاسخ به آن عدّه، که پراکندگى موضوعات قرآن را دلیل امتیاز و برجستگى آن مى‏دانند، باید گفت:وحدت موضوعى یا تناسب معنایى سور قرآن، به ویژه با توجه به روش هوشمندانه‏ى سیّد قطب درفى ظلال القرآنهمزمان، پاسخگوى انتظارات هر دو دیدگاه پیشین است؛از یک سو، بر وجود ربط و پیوند منطقى بین معارف گونه‏گونى که در قالب داستان، احکام، تشریع، مواعظ و...در یک سوره گرد هم آمده‏اند تأکید دارد، و از سوى دیگر، نه تنها چیزى از زیبایى و امتیازات اسلوب قرآن(به ویژه در گردش و انتقال از مطلبى به مطلب دیگر)نمى‏کاهد، بلکه امتیازات و محسّناتى دیگر را در آن مى‏یابد؛بدین معنى که اگر بپذیریم با همه‏ى این تنوع و رنگارنگى مباحث و موضوعات، بر هر سوره نظم خاصى حاکم است و هدف مشخص و معینى را دنبال مى‏کند، این امر مى‏تواند انگیزه‏اى باشد که انسان را به تعمّق و تدبّر در آیات الهى سوق دهد، و به یافتن جنبه‏هاى ناپیداى کلام حق تعالى تشویق نماید.در این صورت کنجکاوى‏هاى مستمرّى را درخواست مى‏نماید، تا افراد-صرف نظر از معناى کلمه‏اى و جمله‏اى آیات-به ارتباط مجموعه‏اى آنها بپردازند و پیوستگى‏هاى کلان را مشخص و سازماندهى کنند، و این خود مزیّتى به‏ شمار است(ایازى، 182، 198).
بر اساس این درک، و ضرورت پیش گفته، طرفداران دیدگاه پیوسته‏گرایى بر تلاشهاى خویش-جهت تکمیل و تکامل این دیدگاه، و درکى خردمندانه و معقول از آن، و پرهیز از تکلّفات و مطالب نااستوار-افزودند؛تا آنجا که از نظر برخى عالمان، تسلط برمحور معنایى سورهآغازین گام در فهم تناسب و هماهنگى، در سور قرآن محسوب مى‏گردد؛که مفسر پیش از دستیابى به آن، نباید در جستجوى پیوندهاى موضوعى-پیوندهایى که در أثناى آیات و آغازها و پایانه‏هاى آنها پراکنده است-بین أجزاى سوره باشد!(درّاز، 154).

6-مبناىوحدت موضوعىنزد سیّد قطب

سیّد قطب از مفسران مجدّد و نوپرداز و کم‏نظیر معاصر است، که در تفسیر قرآن و بیان معارف، رهنمودها و شگفتى‏هاى آن، در مرتبت و موقعیتى ممتاز قرار دارد؛ آن سان که همگان بدان معترفند، و عظمت کار سترگ، و تلاشهاى مخلصانه‏ى وى را مى‏ستایند.(از جمله ر.ک:شحاته، 599، 27)او نه تنها از بیان حقایق و مقاصد اساسى، حقیقى و اصیل قرآن، شانه خالى نمى‏کند، و به توجیه و تاویل ناصواب در این باره نمى‏پردازد؛بلکه با سوز و گدازى بى‏نظیر، در صدد دمیدن روحى تازه و پرنشاط و تکاپو در پرتو آیات قرآن، در جامعه پژمرده‏ى خویش و بلکه دیگر جوامع اسلامى بر مى‏آید.و در این راستا، بسیار خوش مى‏درخشد! 1
مبناى وحدت موضوعى سور-على رغم تأمّلات و دقّت‏هاى دیگر مفسران پیرامون آن-در منهج تفسیرى سیّد قطب آنچنان نمایان، گسترده و با شکوه است که بخش قابل توجهى از تفسیر چهار هزار صفحه‏اى او را به خود اختصاص داده (1)-بدیهى است که این سخن به معناى عدم وجود ضعف و کاستى در تفسیر یا دیگر آثار او نیست.
است و هیچ فرد منصفى نمى‏تواند ورزیدگى، تبحر و تضلّع او را در این مساله انکار کند.تا آنجا که جا دارد کار وى را در این زمینه، نوآورى بنامیم.یک بررسى اجمالى از سوره‏هاى قرآن در تفسیرفى ظلال القرآنگویاى این حقیقت روشن است.
دکتر صلاح الخالدى معتقد است:سیّد قطب، در این معرفت و مبحث قرآنى برتر از همگان، و سنگ محورى آن محسوب مى‏شود؛زیرا او در تفسیر فى ظلال القرآن، سوره‏ها و آیات قرآن را همچون خشت‏هاى بنّاء و حلقه‏هایى که با پیوستگى و تناسبى قوى در میان نص آراسته و پیوسته‏ى قرآنى واقع شده‏اند، همراه با بیان اعجاز و زیبایى‏هاى آنها، به ما عرضه مى‏نماید(همو، 154).
و از همین روست که دکتر عدنان زر زور، سید قطب را در تاریخ تفسیر قرآن کریم، نخستین مفسرى مى‏داند که وحدت موضوعى در سور قرآن را به شکلى عملى و مکتوب نمایانده؛و به بهترین صورت آن را بر آیات قرآن تطبیق داده است. در حالیکه مفسران پیش از وى، یا این وحدت را مورد توجه قرار نداده، و وجود آنرا نپذیرفته‏اند؛و یا با وجود ملاحظه و پذیرش، به طرزى موفقیت‏آمیز و معقول، آن را تطبیق و ارائه نکرده‏اند(همو، 267).

6-1-عوامل دستیابى سیّد قطب به نظریه‏ى وحدت موضوعى

اما به راستى راز موفقیت، ژرف‏نگرى و دقّت سید قطب در ارائه و تطبیق عملى، عینى و گسترده این مبناى ارزشمند چه بوده است؟
بى‏گمان در صدر دلایل این توفیق، انس و مجالست و معاشرت طولانى وى با قرآن قرار دارد؛همدمى طولانى و مکرر وى با این مائده و مأدبه‏ى آسمانى و تکرار و اعاده مداوم آیات آن، به ویژه آیات یک سوره، نقش چشمگیرى در رصدگیرى موضوع اصلى یا محور موضوعات هر سوره ایفا نموده است(ر.ک:زر زور، 269).
البته باید بدین نکته نیز توجه داشت که قرائت و تلاوت او از آیات، یک قرائت‏ عادى و عارى از تعمّق و ژرف‏نگرى نبوده است؛گو اینکه بسیارى این‏گونه، به قرائت و تلاوت قرآن مى‏پردازند؛بلکه قرائت هدفمند و همنشینى متفکرانه و هوشمندانه چنین آثارى را در پى خواهد داشت!
یک سوره‏ى قرآنى در نظر سیّد قطب، کلمات و عبارات بى‏جان و ساکت نیست! موجود زنده‏اى است که در نزد او به مثابه‏ى یکدوست و همدماست!و از این رو، قرائت یک سوره، سفرى با یک همدم و یک دوست به شمار مى‏رود.به عقیده او:«سوره‏هاى قرآن دوستانى هستند.همه‏ى آنان دوست.و همه‏ى آنان همدم.و همه‏ى آنان محبوب.و همه‏ى آنها لذیذند...و همنشینى با یک سوره از آغاز تا انتهایش، سفرى است.سفرى در عوالم و صحنه‏ها، در اندیشه‏ها و حقیقت‏ها، در سخن‏ها و الهام‏ها، و...لکن این سفر، در هر سوره و با هر سوره سفر متمایزى است.» (همو، 3/1243).
دوستى و همسفرى مفسّر فى ظلال با سور قرآن کریم، بدان جهت درست مى‏نماید، که قرآن در نگاه او داراى ویژگى‏هاى یک موجود عاقل است.وى این معنا را با توجه به استعمال صفتحکیمبراى قرآن-در آیات قرآن 1 -در مى‏یابد.او معتقد است:«حکمتوصف موجودعاقلاست، و تعبیر قرآنى به این شکل، صفت و جامه‏ى زنده بودن و قصد، آهنگ و اراده داشتن را بر قامت قرآن مى‏پوشاند، و داشتن این صفت از لوازمحکیمبودن است...پس قرآن داراى روح است، و داراى ویژگى‏هاى یک موجود زنده ایست، که هر گاه دلت با آن از در صفا درآید، و روحت بدان گوش فرا دهد!مى‏تواند با تو و تو با او، به ملاطفت و مهربانى با یکدیگر بپردازید(همو، 5/2958 و 3176).
کلام دیگرى از مفسر به خوبى گویاى این نگاه بلند و تحول آفرین وى به قرآن (1)-مانند:«یس و القرآن الحکیم»(یس، 1-2)یا:«و انه فى ام الکتاب لدینا لعلىّ حکیم»(الزخرف، 4).
است.او سورة نساء را چنین وصف مى‏کند:«ما در این سوره مى‏بینیم-و تقریبا حسّ مى‏کنیم-که گویى این سوره موجود زنده‏اى است، که هدف مشخصى را دنبال مى‏کند، و براى دست یافتن بدان تلاش مى‏نماید، و با وسایل مختلف اراده‏ى به چنگ آوردن آنرا دارد.و جزء جزء قسمت‏هاى این سوره، هر یک وسائل آن براى رسیدن به هدفش مى‏باشند.»(همانجا، 1/555).
در کنار اسباب و عوامل پیش گفته، اطلاعات گسترده و سودمند ادبى-بلاغى سید قطب، احساس و شعور لطیف و ریزبین او، تجربه، نبوغ و توانایى وى در حوزه‏ى نقد شعر و ادب، بستر لازم را براى توانمند کردن او، و موفقیت غیر قابل انکارش فراهم ساخته است.

7-شخصیت سوره

گو اینکه در نظر سیّد قطب شخصیّت سوره، غیر از موضوع سوره است؛بلکه موضوع یا موضوعات سوره بخشى از اجزاى شخصیّت سوره را تشکیل مى‏دهد، اما نباید از یاد برد که شخصیّت هر سوره با تمام ویژگى‏هاى اختصاصى‏اش(فضا، هاله‏ها، تحریک کننده‏هاى ویژه، اسلوب و...)بر موضوع سوره اثر مى‏گذارد، تا رنگى خاص و حالتى متمایز و مستقل بدان موضوع ببخشد.و در این صورت است که از موارد مشابه خود متفاوت مى‏گردد.بر این اساس هر سوره‏ى قرآن همچون انسانى است-که با وجود اشتراک در پاره‏اى صفات عام انسانى-داراى شخصیّت و خصوصیّاتى متمایز، و منحصر به خود است(همانجا، 3/1243)؛لذا در آغاز سوره‏ى بقره، درباره‏ى شخصیّت سوره‏هاى قرآن مى‏نویسد:«آنکه که در سایه‏ى قرآن زندگى مى‏کند مى‏یابد هر یک از سوره‏هاى قرآن، داراى شخصیت ممتاز و مستقلى است؛داراى روحى است که قوام سراسر سوره به آن است؛درست همچون روح یک موجود زنده.داراى یک یا چند موضوع اصلى است که بر گرد یک محور دور مى‏زند.هر سوره داراى جو مخصوصى است که بر همه‏ى موضوعات آن، سایه افکنده و سیاق کلام را در سوره آنچنان آورده که همه‏ى این موضوعات را از چند جهت در بر مى‏گیرد و به آنها یکنواختى مى‏بخشد و...این نشانه‏ى عام همه‏ى سوره‏هاى قرآن است که حتى طولانى‏ترین سوره‏ها-مانند این سوره(بقره)-از آن مستثنى نیست»(همو، 1/2).
ناگفته خود پیداست که بحثوحدت موضوعى سورهدر روش تفسیرى سیّد قطب نه تنها از بحث شخصیّت سوره جدا نیست، بلکه خود بخش مهمّى از شخصیت سوره را تشکیل مى‏دهد.
وى تجمیع موضوعات هر سوره و هماهنگى و یکپارچه کردن آنها را پیرامون یک محور، در نظمى ویژه-آنگونه که خطوط سوره را نمایان ساخته، و به شخصیت آن تمایز بخشد-از مقتضیات و ضرورت‏هاى شخصیت سوره مى‏داند. (همانجا، 1/555).بر این اساس، تقارب و یا حتى یکسانى موضوعات در سور نمى‏تواند عاملى براى یکسانى یا مشابهت شخصیت و کیان منحصر به فرد سوره‏ها باشد.لذا درباره‏ى سوره مائده مى‏گوید:با وجود تقارب موضوعات این سوره با سه سوره‏ى پیشین(بقره، آل عمران، نساء)هر یک از این سور شخصیّت، فضا، سایه‏ها و اسلوب ویژه‏ى خود را در حلّ این موضوعات نزدیک به هم، به کار مى‏گیرند و زوایاى متفاوتى از این موضوعات مشترک، در هر سوره بررسى مى‏شود.و از سوى دیگر پرتوهایى که هر یک از این سور بر این موضوعات یکسان مى‏تابانند، و نوع اثر گذارنده‏هاى الهام بخشى که هر یک در عرضه‏ى آنها به کار مى‏گیرند به گونه‏اى است که شخصیّت هر یک از این سوره‏ها را-به طور کلى-از دیگرى متمایز مى‏سازد، و رنگ خاص خود را به آنها مى‏بخشد 1 (همانجا، 2/833، 1015).
البته به همین نکته، گاه اندیشمندان دیگرى نیز اشاره کرده‏اند؛چنانکه محمد محمد مدنى نیز شخصیت سوره را مورد توجه قرار داده و مى‏گوید:«هر سوره‏اى از سور قرآن کریم داراى جان و روحى است که در کالبد آیات آن سوره جریان دارد؛و این روح بر مبانى و احکام و اسلوب آن سوره داراى سلطه و اشراف است؛معانى و مفاهیم قرآن کریم باید از این منظر نگریسته شوند...این دید وسیع و فراگیر که سراپاى چهره‏ى سوره‏هاى قرآن را ترسیم مى‏کند، مى‏تواند شخصیت هر سوره را نمودار سازد...»(محمد مدنى، 5 و 6).

8-شیوه‏ى سیّد قطب در ارائه‏ى مبناى وحدت موضوعى

8-1-تبیین وحدت موضوعى در سرآغاز سوره

سیّد قطب در مقدمه و سرآغاز هر سوره-و پیش از وارد شدن به تفسیر و توضیح جزئیات آیات-به طور مفصّل به بیان موضوع هر سوره و چگونگى اتصال و پیوند آیات و بخش‏هاى مختلف آن مى‏پردازد.این روش بخش قابل توجهى از توضیحات وى را در این زمینه در بر مى‏گیرد.
محمد ابراهیم شریف این مرحله را قاعده‏ى نخست وى در تبیین وحدت موضوعى آیات مى‏داند؛که در آن با ذکر یک مقدمه، اهداف و مقاصد سوره را توضیح مى‏دهد؛و چونان کسى که نسبت به اسلوب قرآن و بلاغت آن بینا و هشیار است و راز ارتباط حکیمانه‏ى میان آیات سوره، على رغم بعد و دوریشان از یکدیگر از او مخفى نمى‏ماند، وجه ارتباط موضوعات سوره و چگونگى در آغوش گرفتن یکدیگر براى برآورده کردن هدف و مقصد اصلى سوره را بیان مى‏کند.(همو، 584).
-یکسان بودن موضوع آن دو-مثالى دیگر در تبیین این دیدگاه است.(ر.ک:همان، 3/1243-1244).
این سخن بدان معنا نیست که توضیحات و روشنگرى‏هاى مفسر در بیان موضوع محورى و موضوعات سوره، و پیوند بخش‏هاى مختلف و آیات گونه‏گون یک سوره، تنها در مقدمه‏ى سوره و با دسته‏بندى‏هایى که در آنجا ارائه مى‏دهد، به پایان مى‏رسد؛زیرا وى علاوه بر آن کوشش سترگ در مقدمه، در جاى جاى عبارات و توجیهات تفسیرى خویش و از جمله در آغاز و پایان بخش‏ها، درس‏ها، بندها و... چگونگى حرکت و دلالت بخش‏هاى مختلف آیات، و یا حتى آیه‏اى خاص را-که ناهمگون به نظر مى‏رسد-در جهت موضوع اصلى و محورى سوره یادآور مى‏شود. لذا چنان نیست که وى تنها به ذکر موضوع یا موضوعات مطرح در سوره بپردازد و از بسط چگونگى ارتبات آیات، به آن موضوع سر باز زند؛گو اینکه بسیارى از کسانى که به تناسب معنایى آیات در سور معتقدند، در عمل چگونگى این انسجام و التیام معنوى را ارائه نداده، تنها به ذکر عناوین و کلیاتى اکتفا نموده‏اند؛لذا این گونه پیوستگى‏هاى کلى و عام که برخى براى ایجاد مناسبت و پیوند آیات یک سوره ارائه کرده‏اند-گر چه قابل انکار نیست-لکن مشکل پراکندگى ظاهرى موضوعات را حلّ نمى‏کند و نمى‏تواند بیانگر اعجاز قرآن و ردّ سخنان معاندان و شبهه افکنان باشد؛و اگر کسى به ناپیوستگى میان آیات سوره‏هاى قرآن نیز معتقد باشد، یافتن این گونه پیوندهاى کلى براى او دشوار نیست(ایازى، 150).
نکته‏ى مهم دیگر اینکه، ربط بین موضوعات و بخش‏هاى مختلف سوره درفى ظلال القرآنبه صورت علمى و روشمند انجام مى‏گیرد؛زیرا فعالیت انسجام بخشى و پیوستن جزئیات سوره و مقاطع مختلف آن، تنها نیازمند درک موضوع عام سوره و محورى است که جزئیات سوره پیرامون آن در گردش‏اند؛و اینموضوع عامو اینمحوردر همه‏ى سوره‏هاى قرآن یافت مى‏شود:«از این رو، آنکه در سایه‏ى قرآن زندگى مى‏کند مى‏یابد که هر یک از سوره‏هاى قرآن...داراى یک، یا چند موضوع اصلى است که بر گرد یک محور دور مى‏زند...و این نشانه‏ى عام‏ همه‏ى سوره‏هاى قرآن است که حتى طولانى‏ترین سوره‏ها...از آن مستثنى نیست» (سید قطب، 1/28).

8-2-تقسیم سوره به چند مقطع یا درس

این شیوه‏ى تفسیرى دوّمین قاعده‏ى روشمند درفى ظلال القرآناست که بر اساس آن، مفسر با تقسیم سوره به چند درس یا مقطع، هر مقطع آن را مشتمل بر یک اندیشه‏ى کلى یا موضوع محورى معرفى مى‏کند(ابراهیم شریف، 587).
این روش در اکثر سوره‏ها شکل مى‏گیرد.آنچه در این نوع تقسیم‏بندى حائز اهمیت است، دقّت و هوشمندى وى در تفکیک‏هاى متناسب و هدفمند است. گر چه این شیوه در میان بسیاری از مفسران-به ویژه مفسران معاصر-مرسوم است، اما جریان آن در منهج تفسیرى سید قطب از قرار دیگرى است؛چه، نگاه انسجام بخش وى به آیات یک سوره، روش او را نیز در این تقسیم‏بندى، از دیگر مفسران متمایز نموده است.مقایسه‏ى اجمالى میانفى ظلال القرآنو هر یک از تفاسیر دیگر، گویاى این مطلب است.

8-3-دسته‏بندى‏هاى مختلف در سوره

بخش قابل توجّه دیگرى از تبیین و توضیح سید قطب در ارائه‏ى وحدت موضوعى آیات، در قالب دسته بندى‏هاى مختلف، متعدد و گاهمطالب به هم راه یافته‏اى 1 است که در هر سوره ارائه مى‏دهد؛دسته بندى‏هایى همچون:لحمه، موج، قطاع، شوط، جوله، خطّ، شطر، حلقه، فقره، و حتىمشهداز آن جمله‏اند.که (1)-متداخل.
در ذیل 1 به بررسى برخى از آنها مى‏پردازیم.

8-3-1-لحمه

بر این اساس گاه همه‏ى آیات یک سوره لحمه‏اى واحدند، که تفکیک آنها از یکدیگر ممکن نیست.به عنوان مثال:سوره‏هایى مانند:انعام، یونس و یوسف چنین وضعیتى دارند.(همانجا، 3/1752، 1758 و 4/1950).
سید قطب در تبیین وحدت موضوعى سوره‏ى یونس، پس از تحلیل وضعیّت و شرایط خاصى که این سوره در آن نازل شده، معتقد است:«از سیاق این سوره واضح است که لحمه‏اى واحد است که براى مواجهه با واقعیّتى به هم پیوسته نازل شده است؛لذا تقسیم آن به بخش‏هایى مجزا، دشوار است.»و به همین دلیل دیدگاه مصحف امیرى، مبنى بر مدنى بودن آیات 40، 94-96 این سوره را ردّ کرده، این آیات را نیز با سیاق سورهدر آمیخته 2 و منسجم مى‏داند؛به گونه‏اى که بدون آنها سیاق اصلا به هم پیوند نمى‏خورد!از سوى دیگر، سیاق، آغاز و پایان سوره را به هم پیوند زده است؛سید قطب پس از ذکر مصداق‏هاى این پیوند، بین عوامل مختلف تحریک کننده و اثر گذار 3 در سوره نیز پیوند برقرار مى‏سازد.به عنوان مثال:خداوند عجله و شتاب مشرکان براى عذاب را ردّ مى‏کند، و آنها را تهدید مى‏نماید که:عذاب خداوند ممکن است به صورت ناگهانى بر سرشان فرود آید... پس از آن قصه‏هایى را گزارش مى‏کند؛که در آنها صحنه‏هاى فرود آمدن عذاب ناگهانى در امت‏هاى تباه شده‏ى پیشین به نمایش گذارده شده است.
(1)-لحمه:(تکه‏اى از گوشت، تار و پود بافته به هم)، قطاع:(پاره، بخش، بریده)، شوط:(گام، مرحله)، حوله: (گردش)، شطر:(جزء، پاره، بخش)، فقره:(جزء، شطر)و مشهد:(صحنه، چشم انداز)، است.
(2)-متشابک
(3)-مؤثرات.
وى در بخشى دیگر از سخن خود راجع به شدّت پیوستگى آیات این سوره، آن را به سوره‏ى انعام تشبیه مى‏نماید که به صورت موج‏هایى پى در پى، سرازیر مى‏شود(همانجا، 3/1752، 1758).

8-3-2-موج

سوره‏ى انعام-على رغم گستردگى‏اش-از نگاه تیزبین سید قطب دور نمانده، و در دیدگاه وى آیات آن آنچنان متحد، منسجم و به هم گره خورده‏اند، که به شکل موج‏هایى پیوسته و پى در پى(پنج موج)نمایان مى‏شود.توضیح وى درباره‏ى چگونگى انسجام و پیوستگى این سوره شایسته‏ى تامل بسیار است به این صورت که:«این سوره در سیاق هجوم آورش، و با صحنه‏ها، درنگ‏ها، الهام‏گرى‏ها، کوبش‏ها، تصویرها و سایه‏هایش، به نهر یورش آورى مى‏ماند که با امواجى پى در پى فرو مى‏ریزد؛هنوز موج پیشین به قرارگاهش نرسیده، که از پس آن موجى دیگر- و در حالى که بدان پیوند خورده-روانه است.»
مفسر با اشاره به موضوع این سوره که عقیده در قاعده‏ى اصلى آن؛یعنى الوهیت، عبودیت و رابطه‏ى میان آندو مى‏باشد، معتقد است:«موضوع اصلى‏اى که این سوره بدان مى‏پردازد، به گونه‏اى به هم متصل است، که تجزیه‏ى سوره به مقطع‏هایى که هر مقطع گوشه‏اى از آن موضوع را بررسى کند ممکن نیست؛از این رو این سوره داراى موج‏هایى است که هر موج با موج قبل از خود هماهنگ است و در عین حال، آنرا تکمیل مى‏کند.»سپس مباحث مطروحه در هر موج و چگونگى پیوند آنها را یکدیگر بررسى مى‏نماید(همانجا، 2/1004، 1016، 1022).

8-3-3-قطاع(پاره، بخش)

روش دیگر مفسر آنست که گاهى سوره را به چندقطاعتقسیم مى‏کند؛سپس آن قطاع‏ها را در تبیین یک موضوع مشترک به هم پیوند مى‏زند.سوره‏ىهود نمونه‏اى از آنست.مفسر پس از مقایسه‏ى چگونگى ذکر قصّه در دو سوره‏ى یونس و هود، بر این نظر است که:در سوره‏ى هود، قصّه کالبد آن سوره را شکل داده است؛ لذا گر چه این قصه‏ها براى تصدیق حقایق اعتقادى-که این سوره به دنبال آنهاست -و به عنوان شاهد و گواه آمده‏اند؛لکن به وضوح نمایان است که ترسیم چگونگى حرکت عقیده‏ى ربّانى در تاریخ بشریّت، هدف واضح و آشکار این سوره است.به همین جهت ترکیب سوره شامل:سه قطاع متمایز است:
قطاع نخست، متضمن حقایق عقیده در مقدمه‏ى سوره است، و بخش محدودى از آیات آن را در بر گرفته است.دومین قطاع، متضمن حرکت این حقایق، در تاریخ بشرى است؛لذا بیشتر سیاق سوره را در بر مى‏گیرد.قطاع سوم، عهده‏دار تعقیباتى بر این حرکت، در بخش محدودى از سوره است.و آشکار است که هر سه قطاع سوره در اثبات حقایق اساسى اعتقادى-که همه‏ى سیاق سوره به دنبال آنهاست-یکدیگر را یارى، و با هم منسجمند؛و هر یک از این قطاع‏ها، این حقایق یکسان را بر وفق طبیعت خود و متناسب با نحوه‏ى در بر گرفتن آنها، گاهى به صورت تقریر، گاهى با ذکر قصّه، و گاهى با توجیه مناسب تبیین مى‏نماید(همانجا، 4/1844).

8-3-4-شوط(گام، مرحله)

تقسیم سوره به یک یا چندشوط، بخش دیگرى از تلاش تفسیرى مفسر فى ظلال القرآن، براى وحدت آفرینى موضوعى در سوره‏هاست.بر همین اساس، گاهى تمام آیات یک سوره به سبب برخوردارى از پیوستگى کامل، یک شوط به حساب مى‏آیند.سوره‏ىشعراءچنین وضعیتى دارد؛زیرا همه‏ى آیات سوره‏ مواجه با تکذیب مشرکان قریش، نسبت به پیامبر(ص)، وحى و ابعاد مختلف این تکذیب و مخالفت آنهاست(همانجا، 5/2584، 2920).و در مواردى سوره مشتمل بر دو یا چند شوط(اشواط)است.نمونه‏ى آن سوره‏ىواقعهاست.واقعه هم نام سوره و هم موضوع آنست؛زیرا اولین مساله‏اى که این سوره به حلّ آن پرداخته، مساله‏ىزندگى اخروىاست.این سوره مشتمل بر دو شوط است: آیات شوط اول سوره به ردّ شبهه‏ى تردید کنندگان در قیامت، همچنین مشرکان و تکذیب کنندگان قرآن مى‏پردازد؛لذا با معرفى قیامت، با صفتواقعهآغاز مى‏گردد که به هر سخن نادرستى در این زمینه پایان مى‏دهد، و هر گونه شکى را مى‏زداید، و حسّ قطعیّت و حتمى بودن قیامت را به مشام مى‏رساند؛و در ادامه به بررسى وضعیت سه دسته از مردم(سابقون، اصحاب یمین و اصحاب شمال)در زندگى آن جهان مى‏پردازد.شوط دوم گرچه مساله‏ى عقیده را-به طور عام-پیش مى‏کشد؛لکن مساله‏ى بعث و برانگیختن در قیامت-که موضوع شوط اول سوره بود-در این شوط نیز با تأکید بسیار، و در قالب نوازش‏هایى 1 تحریک کننده، که مواد و موضوع آنها در دسترس حسّ بشرى است، و در حدود چشم اندازهایى که همه‏ى انسان‏ها در هر محیط زندگى، و با هر اندازه از آگاهى و تجربه، نسبت به آنها بى‏اطلاع نیستند، مورد توجّه قرار مى‏گیرد؛نوازش‏ها و چشم اندازهایى چون: آفرینش نخستین انسانها از منىّ(به جز استثناءات)، اشاره به مساله‏ى کشت و زرع، که خود نوعى از حیات است، اشاره به آفرینش آب، که مایه‏ى حیات همه‏ى هستى است، و اشاره به چگونگى تهیّه‏ى آتش و اصل آن، همگى بیانگر نوعى از حیات آفرینى توسط خداوند دارند؛و قلب انسان را براى پذیرش زندگى پس از مرگ متاثر مى‏سازند.در پایان سوره نیز در نوازشى بسیار عمیق و اثرگذار، با ترسیم صحنه‏ى (1)-لمسات.
احتضار انسان-به هنگام فرا رسیدن مرگ-بر این امر تاکید مى‏ورزد؛و آخرین آیه در این سوره، نیز وقوع آن را امرى حتمى و یقینى مى‏شمارد(همانجا، 6/3461 و 3462.همچنین ر.ک:5/2890 و 2891 و 6/3252 و 3254).

8-3-5-جوله(گردش)

گاه نیز یک درس یا مقطع، یکجولهنام مى‏گیرد.سوره‏ىحجراین گونه است:در این سوره مى‏توان سیاق سوره را به پنج جوله، یا پنج مقطع تقسیم کرد که هر یک از آنها، موضوع یا مجالى را در بر مى‏گیرد، البته در جهت محور اصلى سوره و تبیین آن:«محور این سوره، ترسیم طبیعت تکذیب کنندگان دین اسلام و انگیزه‏هاى اصلى آنها از این اقدام است.همچنین مسیر مخوف و هراسناکى را که آنان به سویش ره مى‏سپرند، ترسیم نموده است.لذا سیاق در چند جوله‏ى متنوع-به لحاظ موضوع و مجال-در پیرامون این محور مى‏گردد، و همه‏ى آن جوله‏ها به این محور اصیل باز مى‏گردند.از این رو تفاوتى ندارد که این جوله‏ها در قالب قصه باشند؛یا در قالب صحنه‏هاى(شگفت)جهان هستى؛یا صحنه‏هاى رستاخیز؛یا در قالب توجیهات و تعقیباتى که پیش از قصص یا در میان آنها و یا پس از آنها مى‏آیند» (همانجا، 4/2122-2123 و 6/3790).

8-3-6-خط

از دیگر واژگان مورد استفاده‏ى سید قطب در تبیین و ارائه‏ىتناسب و پیوند معنایى آیاتاصطلاحخط سورهمى‏باشد.وى در مواردى، موضوعات یک سوره را در راستاى چند خط اساسى معرفى مى‏کند؛آنگاه به تبیین و ترسیم دقیق و گسترده‏ى این خطوط مى‏پردازد، و ارتباط آنها را با یکدیگر یادآور مى‏شود.
وحدت موضوعات در سوره‏ى بقره در این قالب تبیین شده است.محورى که‏ همه‏ى موضوعات ریز و درشت این سوره را در بر مى‏گیرد، یک محور واحد با دو خط اصلى است، که این دو خط اصلى به شدت به یکدیگر مرتبطاند:
خط اول این سوره، به تشریح موضعگیرى بنى اسرائیل در برابر دعوت اسلام در مدینه، و چگونگى مواجهه‏ى آنان با این دعوت، و با پیامبر آن(ص)، و با جامعه تازه تولد یافته‏ى اسلامى، و به سایر مسائلى که مربوط به این موقعیت است؛-مانند ارتباط مستحکم آنها با منافقین از یک سو، و با مشرکین از دیگر سو، -مى‏پردازد.
خط دوم آن در ترسیم حال و روزگار جامعه‏ى مسلمانان است در آغاز ولادتش، و در آن هنگام که خود را براى بر عهده گرفتن امانت دعوت و خلافت در زمین- پس از اعلان طفره رفتن و ناتوانى بنى اسرائیل از حمل آن، و پیمان شکنى آنها نسبت به این امر مهمّ، و پس از تهى دانستن آنان از شرافت انتساب حقیقى به حضرت ابراهیم(ع)، و بصیرت بخشى به جمع مسلمانان و بیم دادن آنها براى عدم تکرار آن لغزشها و عواملى که موجب از کف دادن این شرافت بزرگ توسط بنى اسرائیل شد-آماده مى‏ساخت.همه‏ى موضوعات این سوره بر گرد این دو خط -که دو خط مرتبط و پیوسته به یک محورند-دور مى‏زنند(همانجا، 1/28)و بدین شکل سبب گستردگى سخن از بنى اسرائیل در این سوره آشکار مى‏شود؛چه، آنها در هر دو خط سوره حضور دارند!
مثال دیگر آن، سوره‏ىآل عمراناست.مفسر پس از تفکیک این سوره به دو مقطع، و بیان موضوع هر یک از آندو مقطع و نیز بیان إرتباط و علاقه‏ى آندو با یکدیگر، مى‏افزاید:«معرفى اجمالى این سوره کامل نمى‏شود، مگر این که به سه خط عریض و گسترده در آن اشاره کنیم؛سه خطى که علائم و نشانه‏هاى آنها در همه‏ى سوره پراکنده است؛به گونه‏اى که به هنگام گردآورى و قرار گرفتن در کنار هم، این سه خط عریض و گسترده، با وضوح تمام نمایان مى‏شوند.آنگاه به بیان این خطوط سه‏گانه مى‏پردازد و با کنار هم قرار دادن آیاتى که در هر خط جاى مى‏گیرند، چگونگى پیوند و ارتباط آنها را با یکدیگر مى‏نمایاند:
خط نخست، در بیان معناى حقیقىدینو معناى حقیقىإسلاماست...
خط دوم، حالات مسلمانان در ارتباط با پروردگار، و حالت تسلیم شدنشان در برابر وى، و پذیرفتن هر امر و فرمانى از جانب او را ترسیم مى‏کند...
و سومین خط عریض در سیاق این سوره، مشتمل بر هشدار دادن و بر حذر ساختن مسلمانان از پذیرش ولایت غیر مومنان، و همچنین تنزّل‏شان کافران، با این هشدار و بیم است...این خطوط گسترده‏ى سه گانه، در تبیین تصور صحیح اسلامى، و توضیح حقیقت توحید، و الزامات اعتقاد به این حقیقت در زندگى انسان، و کیفیت شعور و درک انسان از خداوند، و نتایج عمل بر طبق این الزامات و برخوردارى از این احساس، در مواجهه با دشمنان خدا، کاملا با هم منسجم بوده، یکدیگر را تکمیل مى‏کنند.»(همانجا، 1/357-358).
علاوه بر آنچه گفته شد، سیّد قطب در راستاى پیوند بخش‏هاى مختلف یک سوره، دسته بندى‏هاى متنوع دیگرى نیز از جزئیات هر سوره ارائه مى‏دهد، که هر یک به طرزى جالب و بى‏نظیر، سبب پیوستگى و ارتباط میان اجزاى سوره مى‏شوند.این دسته بندى‏ها غالبا از مباحث فرعى‏تر؛همچنین نواخت‏ها، تحریک کننده‏ها، چشم‏اندازها، هاله‏ها، سایه‏ها، خطاب‏هاى الهام بخش و...شکل مى‏گیرند.(ر.ک:همانجا، 4/2066 و 2067 و 2070-2073).

8-3-7-شطر(بخش، پاره)

مفسرفى ظلال، گاهى یک سوره را-خواه از سور بلند باشد یا سور متوسط و یا حتى سور کوچک-به دو شطر تقسیم مى‏کند و به تبیین ابعاد موضوعات هر شطر، و چگونگى ارتباط و پیوند این دو شطر به یکدیگر مى‏پردازد، و با نگاه فراگیر و در عین حال ژرف و دقیق، به نیکى عوامل پیوند دهنده و وحدت آفرین این دو شطر را بر مى‏شمرد.
به عنوان مثال:سوره‏ى انعام از نگاهى دیگر 1 ، در نظر سیّد قطب مشتمل بر دو شطر است، که شطر نخست آن در جزء هفتم قرآن واقع شده، و از مبانى اساسى دین و عقیده سخن مى‏گوید؛در حالیکه شطر دوم این سوره-که در جزء هشتم قرار دارد-از حقّ انحصارى حاکمیت و قانون‏گذارى براى خداوند سخن مى‏گوید؛تا بیان کند که مسالحاکمیت و تشریعهمان مساله‏ىدین و عقیدهاست و برنامه‏ى قرآنى، آن را با همان گستردگى و اهمیت بحث دین و عقیده مطرح مى‏کند؛ لذا سیاق آیات نیز-در این شطر از سوره-از همان اثر گذارنده‏ها و تحریک کننده‏ها، و از همان الهام بخش‏ها، و از همان چشم‏اندازها، و از همان مسائل و حقایق، و از همان تعبیراتى بهره مى‏گیرد که در شطر اول سوره به کار گرفته شده بودند؛مانند: سخن گفتن از کتابهاى آسمانى، پیامبران، وحى، معجزاتى که از سوى مردم در خواست مى‏شد، هلاکت و تباهى اقوام به دنبال درخواست معجزات، و مانند سخن گفتن از آخرت و قواعد دیندارى و نحوه‏ى پاداش بر اساس آن، و از جدایى پیامبر اسلام از قوم مشرک خود، و از ربوبیت یگانه خداوند در همه هستى و مالکیت او بر هر چیز و تصرف او در هر امرى، و مانند سخن گفتن از خلافت مردم در روى زمین و توانایى او براى از بین بردن آنها، در صورت لزوم.که بدون شک، دلالت خاص این امر براى آنکه به تعامل با قرآن کریم و برنامه‏ى قرآنى مى‏پردازد، مخفى نیست! (همو، 3/1235 و 1236)
همچنانکه سوره‏ى رعد نیز چنین وضعیتى دارد، و هر شطر آن در بسترى متفاوت از شطر دیگر، به بررسى موضوع اصلى سوره؛یعنى مساله‏ىوحى و رسالتمى‏پردازد.شطر نخست، با ارائه‏ى صحنه‏ها و چشم‏اندازهایى سهمگین و (1)-پیشتر انسجام و پیوستگى موضوعى آیات این سوره، در قالب اصطلاح«موج»ارائه گردید.
هراسناک-که از آفاق هستى، ژرفاى غیب و کنه نفس بشرى دریافت شده‏اند-به بررسى این امر مى‏پردازد؛در حالیکه شطر دوم با نوازش‏هایى وجدانى و عقلى و در عین حال تصویرى، دقیق و مهربانانه این امر را پى مى‏گیرد.از سوى دیگر، آهنگ‏ها و کوبش‏هاى پى در پى، در شطر نخست سوره، احساسات بشرى را براى روبرو شدن با مباحث و مسائل ارائه شده در شطر دوم، حاضر و مهیا مى‏کند؛تا مخاطب با استعداد و آمادگى به دریافت آنها بپردازد؛لذا دو شطر این سوره تکمیل کننده‏ى یکدیگرند و از هر یک، آهنگ‏ها و الهام‏هایى خاص براى بیان هدف و موضوع واحد سوره، بر حسّ بشرى واقع مى‏شود(همانجا، 4/2056.همچنین ر.ک:ج 6/3741، 3748).

8-4-برخى شیوه‏هاى دیگر

-تبیین هماهنگى و توافق میان آغاز و انجام سوره، چه به لحاظ مفهومى، و چه به لحاظ واژگان(همان، 2326، 2037، 4/1934، 1334، 3/1241، 544، 1/339-340 و...).
-ایجاد ارتبط میان برخى آیات به شکلى هوشمندانه مانند:آیات 151/بقره و 48/هود(همان، 4/1911، 1/138).
-بیان چگونگى تناسب مثل‏هاى قرآن با فضا و سیاق آیات و سور(همان، 2099-2098، 2054-4/2053 و...).
-پیوند دادن واژگان قرآنى با مفاهیم، و با فضاى سوره.(همان، 2339.80/1، 4/2094، 2265 و...).
-تبیین تناسب قصّه در یک سوره، و هماهنگى آن با فضا، سیاق و موضوعات آن سوره(همان، 56/1 و 5/2588-2589)
-تبیین چگونگى تناسب و هماهنگى میان قصّه‏هاى متعدد و به ظاهر ناهمگون‏ در یک سوره(همان، 1/65-66، 4/2282 و...).
-تبیین هماهنگى سایه‏هاى معانى با سایه‏هاى تعبیر(همان، 4/2099 و...).
-بیان چگونگى پیوند و هماهنگى، بین یک آیه‏ى به ظاهر نامتناسب و غیر منسجم با آیات پیرامونى آن.به عنوان مثال، آیه‏ى شریفه‏ى:«حافظوا على الصلوات و الصلوه الوسطى و قوموا لله قانتین...)(البقره، 238 و 239)از جمله آیاتى است که با آیات پیرامون خود که به مساله‏ى طلاق زنان پرداخته-به ظاهر- هیچ تناسب و همخوانى ندارد.مفسران عموما چگونگى ربط این آیه را توضیح نداده‏اند؛گو اینکه مفسر فى ظلال نیز در چاپ اول تفسیر خود-همچون دیگر مفسران-از درک راز و رمز این سخن باز مانده است؛لکن به هنگام اصلاح و تنقیح آن در چاپ‏هاى بعدى، خود را در فهم این ربط، مطمئن و راه یافته مى‏بیند، لذا در بیان سرّ ارتباط آن مى‏گوید:
در این فضا 1 که دلها را به پروردگار پیوند مى‏دهد، و احسان و نیکى کردن در همزیستى و معاشرت راعبادتبه حساب می‏آورد، سخنى از نماز-بزرگترین عبادت در اسلام-به میان مى‏آید، در حالیکه هنوز بیان احکام(طلاق)به پایان نیامده است!و حکم زنى که شوهرش را از دست داده...و حکم عمومى چگونگى بهره‏مندى زنان مطلقه، بازگو نشده است.چنین(شیوه‏ى تعبیرى)بیانگر این الهام است، که اطاعت نمودن از خداوند در همه‏ى این احکام، عبادتى است همچون عبادت نماز، و از جنس آن.و این الهامى است از الهامات لطیف قرآن، که با تصور اسلامى از غایت وجود انسانى سازگار است، آنجا که مى‏فرماید:(و ما خلقت الجنّ (1)-اشاره به عباراتى دارد که در پایان بسیارى از آیات این بخش از سوره، پس از ذکر احکام طلاق و خانواده، جهت تحریک مسلمانان براى عمل به آن احکام، به آنها هشدار مى‏دهد و آنان را متذکر تقواى الهى، و علم و آگاهى او از أعمالشان مى‏نماید.
و الإنس الا لیعبدون) 1 و بیانگر این نکته است که عبادت فقط محدود به انجام شعائر نیست، بلکه هر فعالیت و جنبشى را که جهت‏گیرى الهى داشته باشد در بر مى‏گیرد(همانجا، 1/238 و 257).
در خاتمه، و با توجه به روش موفق، مقبول، هوشمندانه، و راهگشاى سیّد قطب در برقرارى تناسب و ارتباط بین مجموعه‏هاى مختلف، و به ظاهر پراکنده‏ى آیات در سور قرآن، این کلام تنبه‏آموز امام باقر(ع)شایسته‏ى تامل است، که مى‏فرماید: «لیس شئ ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن؛إنّ الآیه تکون أولها فى شی‏ء و أوسطها فی شی‏ء و آخرها فی شی‏ء و هو کلام متصل ینصرف علی وجوه» (حویزى، 4/277، بحرانى 1/19).:هیچ امرى چون تفسیر آیات قرآن، از خرد انسانها به دور نیست؛زیرا چه بسا ابتداى آیه، به موضوعى، میانه‏ى آن به موضوعى دیگر، و پایانش به چیز سومى مى‏پردازد، و حال آنکه آن آیه، سخن پیوسته‏اى است که بر وجوهى بازگردانده مى‏شود!
لذا در حالى که بسیارى از مفسران در تفسیر آیات، بیشتر به بررسى کلمات و بیان جزئیات و فرعیات و حواشى و إشکال و جواب پرداخته‏اند، و در نتیجه رشته‏ى ارتباط میان آیات را از هم گسسته‏اند(بى‏آزار و حجتى، تفسیر کاشف، 1/13)سیّد قطب با تعمق و ژرف‏نگرى کم نظیر در مجموعه آیات هر سوره، و به مدد طهارت و خلوص نیت-که یکى از ضرورى‏ترین لوازم این کار است-و با بهره‏مندى از تجربه‏ى طولانى خود در ادب و بلاغت عربى، در ارائه‏ى وحدت و انسجام و پیوستگى معقول و قابل قبول میان آیات قرآن توفیق یافته است؛گرچه این سخن به معناى نفى تکلّف آمیز بودن برخى از مطالب عرضه شده، نیست؛بلکه همواره پاره‏اى از مباحث ارائه شده در این رابطه-به وضوح-متکلفانه و ضعیف (1)-الذاریات، 56.
مى‏نماید.

نتایج:

1-از آنچه گفته شد، نتیجه مى‏گیریم که میان آیات قرآن در هر سوره، پیوستگى و انسجام معنایى دقیق و عمیقى برقرار است.و مبناىوحدت موضوعى سورکه یکى از مهمترین مبانى تفسیرىسیّد قطبدر تفسیرفى ظلال القرآناست، در صدد تبیین این مهمّ است.او با ملاحظه‏ى این مبنا، توانسته به شکلى منظم، فراگیر و هوشمندانه، تناسب‏ها و پیوندهاى موضوعى سور، را در تفسیر خویش ارائه دهد، و زیبایى‏ها و شگفتى‏هاى دیگرى از کتاب اعجازآمیز قرآن را بنمایاند؛کارى که پیش از او، و تا هم اکنون، کمتر کسى از عهده‏ى آن بر آمده است.
2-مبناى وحدت موضوعى با وجود آنکه خود بر پایه و بسترى از باورمندى به توقیفى و وحیانى بودن جمع، ترتیب و تنظیم آیات در سوره‏ها شکل مى‏گیرد، در صورت تطبیق و ارائه‏ى دقیق و معقول-آنگونه که سید قطب در فى ظلال القرآن بدان توفیق یافته-مى‏تواند به درستى، عامل تقویت و تصدیق باور به توقیفى بودن ترتیب آیات شود، و هر گونه شبهه‏اى را-در این مورد-از چهره‏ى قرآن بسترد.
3-در هر صورت آنچه سید قطب درفى ظلال القرآنتحت عنوان وحدت موضوعى سوره و با تکیه بر محور و کانون سوره در پیش گرفته، فتح بابى است تا بر بستر این گونه تلاشها و رهنمودهاى گره‏گشا و کارساز، گام‏هاى بلند دیگرى-در این زمینه-برداشته شود.

منابع:

1-ایازى، سید محمد على؛چهره‏ى پیوسته‏ى قرآن؛نشر هستى نما، تهران، 1380 ش.
2-باقلانى، ابو بکر محمد بن الطیب؛اعجاز القرآن؛تحقیق:سید احمد صقر، دار المعارف.مصر، چاپ سوم، بى‏تا.
3-بقاعى، ابراهیم بن عمر؛نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور؛تحقیق: عبد الرزاق غالب المهدى، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415 ه
4-بى‏آزار شیرازى، عبد الکریم و سید محمد باقر حجتى؛میثاق در قرآن؛دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1364 ش.
5-همانها؛تفسیر کاشف؛دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1363 ش.
6-حجازى، محمد محمود؛الوحدة الموضوعیة فى القرآن الکریم؛دار الکتب الحدیثة، قاهره، 1390 ه.
7-حسن عباس، فضل؛قضایا قرآنیة فى الموسوعة البریطانیة؛دار التبشیر، عمان، 1998 م.
8-حسینى بحرانى، سید هاشم؛البرهان فى تفسیر القرآن، دارالهادى، بیروت، 1412 ه.
9-الخالدى، صلاح عبد الفتاح، المنهج الحرکى فى ظلال القرآن، اردن، دار عمار، چاپ دوّم، 1421 ه ق.
10-خامه‏گر، محمد؛ساختار هندسى سوره‏هاى قرآن؛نشر بین‏الملل، تهران، 1382 ش.
11-خرمشاهى، بهاء الدین؛ذهن و زبان حافظ؛چاپ دوم، نشر نو، تهران، 1362 ش.
12-خویى، سید ابو القاسم؛البیان فى تفسیر القرآن؛دار الزهراء، بیروت، 1395 ه.
13-دارمى، عبد الله بن بهرام؛سنن دارمى؛مطبعة الإعتدال، دمشق، بى‏تا.
14-درّاز، محمد عبد الله؛ألنّبأ العظیم؛دار القلم، کویت، چاپ دوم، 1970 م.
15-زرزور، عدنان محمد؛المدخل الى تفسیر القرآن و علومه؛دار القلم و الدار الشامیّة، دمشق و بیروت، 1416 ه.
16-زرقانى، محمد عبد العظیم؛مناهل العرفان فى علوم القرآن؛تحقیق:مکتب البحوث و الدراسات، دار الفکر، بیروت، 1996 م.
17-زرکشى، بدر الدین محمد بن بهادر؛البرهان فى علوم القرآن؛تحقیق:محمد ابو الفضل ابراهیم، دار المعرفة، بیروت، 1391 ه و(همان، دار احیاء التراث العربى، 1376 ه).
18-سید قطب؛فى ظلال القرآن؛دار الشروق، قاهره، چاپ سى و سوم، 1425 ه
19-سیوطى، جلال الدین؛الاتقان فى علوم القرآن؛تصحیح:محمد أبو الفضل ابراهیم، ترجمه:سید مهدى حائرى قزوینى، امیر کبیر، تهران، 1363 ش.
20-شحاته، عبد الله محمود؛درآمدى به تحقیق در اهداف و مقاصد سوره‏هاى قرآن کریم؛ترجمه‏ى سید محمد باقر حجتى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1369 ش.
21-شریف، محمد ابراهیم؛اتجاهات التجدید فى تفسیر القرآن الکریم فى مصر؛دار التراث، قاهره، 1402 ه.
22-شوکانى، محمد بن على؛فتح القدیر الجامع بین فنى الروایة و الدرایة من علم التفسیر؛دار الفکر، بیروت، بى‏تا.
23-طباطبائى، سید محمد حسین؛المیزان فى تفسیر القرآن؛دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، تهران، 1397 ه.
24-طبرسى، فضل بن حسن؛مجمع البیان العلوم القرآن:تحقیق:لجنة من العلماء و المحققین الاخصّائیین، مؤسسة الاعلمى، بیروت، 1415 ه.
25-عروسى حویزى، عبد على بن جمعه؛نور الثقلین؛تحقیق:سید هاشم رسولى محلاتى، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، 1421 ه
26-فخر رازى، محمد بن عمر؛مفاتیح الغیب؛قم، افست از چاپ مصر، بى‏تا. و(همان، در 32 جزء!11 مجلددار احیاء التراث العربى، بى‏تا).
27-فقهى‏زاده، عبد الهادى؛پژوهشى در نظم قرآن؛جهاد دانشگاهى دانشگاه تهران، تهران، 1374 ش.
28-گرامى، محمد على؛درباره‏ى شناخت قرآن؛شفق، قم، 1398 ه
29-مالک بن نبى؛قرآن پدیده‏اى شگفت‏آور؛ترجمه:نسرین حکمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1368 ش.
30-متقى هندى، علاء الدین على؛کنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال؛ تحقیق:شیخ بکرى حیانى و شیخ صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409 ه
31-محمد مدنى، محمد؛المجتمع الاسلامى کما تنظمه سورة النساء؛مصر، 1991 م.
32-مسلم، مصطفى؛مباحث فى التفسیر الموضوعى؛دار القلم، دمشق، 1410 ه
33-معرفت، محمد هادى؛التمهید فى علوم القرآن؛ترجمه:ابو محمد وکیلى، سازمان تبلیغات اسلامى، قم، 1371 ش.
34-همامى، عباس؛چهره‏ى زیباى قرآن؛بصائر، اصفهان، 1375 ش.
35-یعقوبى(ابن ابى یعقوب)، احمد؛تاریخ الیعقوبى؛مؤسسه و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، قم، بى‏تا.

پی نوشت:

(1)-توضیحات مفسر در بیان خصوصیات و شخصیت متمایز هر یک از دو سوره‏ى انعام و اعراف-با وجود-

مقالات مشابه

روش تفسيري ثعلبي در الكشف و البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهنجمه کیوان‌نژاد

متن‌كاوي موضوعي رايانه‌اي قرآن كريم، براي كشف ارتباطات معنايي ميان آيات، بر مبناي تفسير الميزان

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهامیررضا اشرفی, محمدحسین صالحی شهرودی, بهروز مینایی

سخنان امام رضا (ع) در تفاسير اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیده‎فاطمه میرصفی

منزلت امام رضا (ع) در تفاسير اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهقاسم بستانی

بررسی و نقد نظریه «وحدت موضوعی» حوی در تفسیر سوره احزاب

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهاعظم پرچم, معصومه رحیمی